من نمیدونم این تهران چی داره که خود تهرانیا یا اونایی که اونجا زندگی میکنن با یه فخر و افتخاری میگن تهرانی هستم؟!

اخه بعضیاشون افتخار چیو دارن؟ 

طرف نه مدرک داره، نه پول، نه قیافه درست درمون، نه اخلاق ادمیزادی، بعد یه بادی میندازه توی غبغش میگه تهرانی هستم.!!!!!

برووو عااااموووو.بشین سر جات.اخه شهر هم افتخار کردن داره؟؟؟

 توی این دنیا اگر واقعا انسان باشی ،باید افتخار کنی، وگرنه بعضی چیزا خدادادیه و دست خود ادم نیست.بعضی چیزا هم که اصلا افتخار کردن و گفتن نداره.


کاش همیشه شب بود.همیشه نیمه دوم سال.کاش کسی کاری به ادم نداشت.اون قدر پول بود که همه چیو باهاش میشد .خب پول دوس دارم.همه پول و دوس دارن.

‌این جور موقعها،شبا و سکوتی که اگر باشه،چه رویاهایی با خودم میبافم.توی این رویاها هم نقش اول خودمم.از مرورشون خوشحال میشم.لبخند میشینه روی لبام.برای یه لحظه هم رها میشم از این دنیا و تموم اتفاقا و ادماش.

از کارایی که میکنم و ماجراهام،فقط خودم خبر دارم.یه نفر دیگه هم خبر داره کم و بیش???? اما بقیه اصلا.یعنی اصل ماجرا رو کامل و درست نمیدونن.بقیه فک میکنن مشکلی نیست اما نمیدونن که اوضاع قاراشمیشه????.کار خاصی نیستا.بد فکر نکنین????

بگذریم

حال خوب شب و سکوتش و خراب نکنیم.

این ذهن من،با اون افکار پلیدش???????? حالا حالاها نمیخواد سر به راه بشه.

من همیشه اینجا خودم بودم اماااا

نه به صورت کامل

یه حقایق نهفته ای هم دارم????

وقتی میخوام بنویسم یه جورایی خودمو سانسور میکنم.فک کنم.نمیدونم چرا.

البته فک کنم هممون این نقاب و داشته باشیم.نه؟

شایدم نه.

بعضیا از دعواهاشون با خونواده، از روابطشون ،از عشق و عاشقیاشون،شکستا، تجربه ها و احساساتشون کامل و راحت مینویسن، اما من نمیتونم.شاید یه جورایی میترسم.نمیدونم.شاید.ترس از چی واقعا؟????


- با داشتن چند تا کارت بانکی و کارت ها و وسایل شخصی،همیشه نگران گم کردن یا جا گذاشتنشون بودم.موبایلمم همیشه دستم بود که ممکن بود گم بشه یا از دستم بیوفته و بشکنه،گم شدن کلیدا و سوویچ ماشینم هم کلافه ام کرده بود

اما از وقتی با کیف چند منظوره.‌.(بوووق) اشنا شدم این مشکلاتم کاملا حل شده و خیالم و از بابت وسایلم راحت کرده.و.(ادامه پیام بازرگانی‌.)

(من موقع دیدن این پیام بازرگانی) : 

بله دیگه، وقتی یه این کیف چند منظورتو ازت ید، قشششنگ از بیخ همه زندگیتو یجا با هم جارو میکنه میبره و خیال و از این بابت کاملا راحت میکنی.افرین


یه روزی، یه دختر و پسری با هم توی فضای مجازی اشنا میشن و گهگداری با هم اونجا حرف میزدن.حرفای معمولی.این حرف زدنا حدود چند ماه طول کشید.یه شب پسره به دختره گفت:

من دوست دارم

اما

عاشقت نیستم.!!!

دختره با تعجب از پسره میپرسه که چرا این حرف و زدی؟ پسره هم میگه به خاطر اینکه یه بار فکر ازدواج و اینا به سرت بزنه.دختره بهش برمیخوره و میگه بابا من از همون اول اصلا قصدم مخ زدن و چسبوندن خودم به تو نبوده.نگران نباش

خلاصه.

این حرف زدنا ادامه داشت.

هر وقت برای دختره خواستگار میومد،دختره ناراحت میشد که ممکنه نتونه دیگه با پسره حرف بزنه در صورتی هر دوشون میدونستن که این حرف زدنه و ارتباطه به ازدواج ختم نمیشه.خودشون هم تمایلی به ازدواج با هم نداشتن.پسر بدی نبود اما دنیاشون با هم فرق داشت.

کم کم پسره و دختره شماره هم و هم از هم گرفتن.اما حتی یک بار هم صدای همو نشنیدن.پسره دوست خواهرش و میخواست برا ازدواج.

تا یه شب دختره که به پسره پیام میداد دید پسره جواب درست درمونی نمیده و بی حوصله اس.ازش دلیلش و میپرسه.اونم جواب میده که حوصله نداره.دختره بهش میگه که باشه و دیگه بهش پیام نمیده و مزاحمش نمیشه و این کار و هم کرد.

از اون ماجرا تا الان یک سال گذشته.پسره به دختره یه بار توی فضای مجازی پیام داد اما دختره اصلا انگار نه انگار که اون پسره وجود داره.دختره خبری از پسره نداره.نمیدونه ازدواج کرده یا نه.براشم مهم نیس که چکار داره میکنه

حتی الان اون دختره دیگه به اون پسره فکرم نمیکنه چه برسه بخواد ناراحت اون باشه.

(اینا نقل قولایی واقعی بود از یه نفر.گفتم بنویسمش بد نیس)


کاش میشد مثل یانگوم، تماااااام بیماریا رو با گرفتن نبضشون تشخیص بدیم. لامصب یه نبض میگرفت، از بارداری طرف بگیییییر تا ضعف ماهیچه و مشکلات تنفسی و. همه رو تشخیص میداد. روایته یه بار با گرفتن نبض، سکته قلبی که چند ماه قبل طرف کرده رو هم تشخیص داده. چیه الان یه مشت علائم و بیماری و روشای درمان و باید بکنی توی مغز. بعضی وقتا صدای التماس کردن مغزم و میشنوم. داره میگه جون هر کیی دوست داری تمومش کن.
به .‌‌‌‌‌ام پیام دادم که شماره کارت بده پول بریزم به حسابتون، پیام و خونده و جواب نمیده. ادم میمونه چی بگه اصلا به من چه. چهار روز دیگه وقتی زنگ زد و گفت پول و دادین، جواب دارم بهش بدم. بقیه خودشون دنبال پول میگردن، اون وقت من باید دنبال این بگردم پولشو بهش بدم‌. همیشه هم توی خونشون با هم سر پول ندادن و گرونی دعوا دارن و سر و صداشون بالاستاااا. حالا یه شماره کارت نمیده زنیکه ضعیفه. صددددبار هم شماره کارت عوض کرده.
بعضی از ادمای اطرافمونو فقط یک بار باید در طول زندگیمون ببینیم. یه بار لبخندشون یه بار کار خوبی که درحقمون کردن یه بار حس خوبی که بهمون دادن فقط و فقط و فقط یک بار باید تکرار بشن. بعضی وقتا ادامه دار کردن این ارتباط، باعث تموم شدنش میشه. باعث ایجاد یه خاطره تلخ. بعضی ارتباطات رو نباید ادامه داد.حتی اگر خوب باشن. اینجور وقتاس که باید ترمز دل و کشید و با فرمون عقل رفت جلو. بذاریم این اتفاق خوب، خوب بمونه.

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

نسیم سحر ناب مطلب - سایت تفریحی اخبار سایت بلگ بیست خوشمزه ترین مزه ها دفتر پیشخوان دولت توری سایبان (شید گلخانه) دانلود فایل