کاش همیشه شب بود.همیشه نیمه دوم سال.کاش کسی کاری به ادم نداشت.اون قدر پول بود که همه چیو باهاش میشد .خب پول دوس دارم.همه پول و دوس دارن.

‌این جور موقعها،شبا و سکوتی که اگر باشه،چه رویاهایی با خودم میبافم.توی این رویاها هم نقش اول خودمم.از مرورشون خوشحال میشم.لبخند میشینه روی لبام.برای یه لحظه هم رها میشم از این دنیا و تموم اتفاقا و ادماش.

از کارایی که میکنم و ماجراهام،فقط خودم خبر دارم.یه نفر دیگه هم خبر داره کم و بیش???? اما بقیه اصلا.یعنی اصل ماجرا رو کامل و درست نمیدونن.بقیه فک میکنن مشکلی نیست اما نمیدونن که اوضاع قاراشمیشه????.کار خاصی نیستا.بد فکر نکنین????

بگذریم

حال خوب شب و سکوتش و خراب نکنیم.

این ذهن من،با اون افکار پلیدش???????? حالا حالاها نمیخواد سر به راه بشه.

من همیشه اینجا خودم بودم اماااا

نه به صورت کامل

یه حقایق نهفته ای هم دارم????

وقتی میخوام بنویسم یه جورایی خودمو سانسور میکنم.فک کنم.نمیدونم چرا.

البته فک کنم هممون این نقاب و داشته باشیم.نه؟

شایدم نه.

بعضیا از دعواهاشون با خونواده، از روابطشون ،از عشق و عاشقیاشون،شکستا، تجربه ها و احساساتشون کامل و راحت مینویسن، اما من نمیتونم.شاید یه جورایی میترسم.نمیدونم.شاید.ترس از چی واقعا؟????

منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

خبرگزار اقتصادی ترازو-باسکول فروشگاه اینترنتی بدلیجات سناتور مد هر چی که بخوای مارال فایل فروش آهنگهای قدیمی/شوی قدیمی نایاب/بزمهای قدیمی/تیاترهای قدیمی . ارسال پیامک انبوه تبلیغاتی| خرید پنل پیامکی taranoome